زندگی نامه حضرت علی (ع)
انسانها در زندگی خویش از فراز و نشیب برخوردارند و با مشکلات مختلفی مواجهند .افراد معمولا در برخورد با مشکل دچار ضعف و ناتوانی می گردند و سعی می کنند با کمک و راهنمایی درد آشنایان خود را از مهلکه نجات دهند و با یافتن ” الگوها ” در هر زمینه ای ، و سپس تبعیت از آن ، وظایف خویشتن را بخوبی انجام دهند و مشکلات و دردهای خویش را تسکین بخشند . یکی از این اسوه ها پیامبراکرم ( ص ) است که قرآن مجید هم این حضرت را ( ۱ ) به همین نام معرفی می فرماید . بجز رسول خدا ( ص ) اگر به دنبال ” الگوی ” دیگر و جانشین برای آن حضرت باشیم ، به پیشوای بزرگی همچون مولای متقیان حضرت علی ( ع ) خواهیم رسید ، و چه زیباست که برای پذیرش اخلاق و رفتار حسنه ایشان ، زندگی پر فراز و نشیب و سراسر شگفتی آن حضرت را مرور کنیم .
کیفیت ولادت
حضرت علی ( ع ) نخستین فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دوفرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف می باشد . خاندان هاشمی از لحاخ فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت وبسیاری از فضایل دیگر اختصاص به بنی هاشم داشته است . یک از این فضیلتها در مرتبه عالی در وجود مبارک حضرت علی ( ع )
موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت : ” خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت ، و به حق
( ۲ ) ” کودکی که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما ! لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد ، و دیوار به هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتی مهمان خدا بود . و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سی ام عام الفیل فاطمه ( ۳ ) را به دنیا آورد . دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت : ( ۴ )” پیامی از غیب شنیدم که نامش را ” علی ” بگذار . ”
دوران کودکی
حضرت علی ( ع ) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند می خواست ایشان به کمالات بیشتری نائل آید ، پیامبر اکرم ( ص ) وی را از بدو تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار داد . تا آنکه ، خشکسالی عجیبی در مکه واقع شد . ابوطالب عموی پیامبر ، با چند فرزند با هزینه سنگین زندگی روبرو شد . رسول اکرم ( ص ) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پیامبر ( ص ) ، ( ۵ ) علی ( ع ) را به خانه خود بردند .
به این طریق حضرت علی ( ع ) به طور کامل در کنار پیامبر قرار گرفت . علی ( ع ) آنچنان با پیامبر ( ص ) همراه بود ، حتی هرگاه پیامبر از شهر ( ۶ )خارج می شد و به کوه و بیابان می رفت او را نیز همراه خود می برد .
بعثت پیامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع )
شکی نیست که سبقت در کارهای خیر نوعی امتیاز و فضیلت است . و خداونددر آیات بسیاری بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر یکدیگر ( ۷ )دعوت فرموده است . از فضایل حضرت علی ( ع ) است که او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر ( ص ) باشند . ابن ابی الحدید در این باره می گوید : بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه ” معتزله ” اختلافی
نیست که علی بن ابیطالب نخستین فردی است که به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کرده است .
حضرت علی ( ع ) نخستین یاور پیامبر ( ص )
پس از وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد ( ص ) به پیامبری و سه سال دعوت مخفیانه ، سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد . در این میان تنها حضرتعلی ( ع ) مجری طرحهای پیامبر ( ص ) در دعوت الهیش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود که وی برای آشناکردن خویشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد . در همین ضیافت پیامبر ( ص ) از حاضران سؤوال کرد : چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد ؟ فقط علی ( ع ) پاسخ داد : ای پیامبر خدا ! من تو را در این راه یاری می کنم پیامبر ( ص ) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنیدن همان جواب فرمود : ای خویشاوندان و بستگان من ، بدانید که علی ( ع ) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست . از افتخارات دیگر حضرت علی ( ع ) این است که با شجاعت کامل برای خنثی
کردن توطئه مشرکان مبنی بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ایشان خوابید و زمینه هجرت پیامبر ( ص ) را آماده ساخت .
حضرت علی ( ع ) بعد از هجرت
بعد از هجرت حضرت علی ( ع ) و پیامبر ( ص ) به مدینه دو نمونه ازفضایل علی ( ع ) را بیان می نمائیم :
۱ – جانبازی و فداکاری در میدان جهاد : حضور وی در ۲۶ غزوه از ۲۷غزوه پیامبر ( ص ) و شرکت در سریه های مختلف از افتخارات و فضایل آن حضرت است .
۲ – ضبط و کتابت وحی ( قرآن ) کتابت وحی و تنظیم بسیاری از اسناد تاریخی و سیاسی و نوشتن نامه های تبلیغی و دعوتی از کارهای حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ایشان آیات قرآن چه مکی و چه مدنی ، را ضبط می کرد . به همین علت است که وی را از کاتبان وحی
و حافظان قرآن به شمار می آورند . در این دوران بود که پیامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادری مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علی ( ع ) پیمان برادری و اخوت بست و به حضرت علی ( ع ) فرمود :
” تو برادر من در این جهان و سرای دیگر هستی . به خدایی که مرا به حق برانگیخته است …
تو را به برادری خود انتخاب می کنم ، اخوتی که دامنه آن هر دو جهان ( ۸ )را فرا گیرد . ”
حضرت علی ( ع ) داماد رسول اکرم ( ص )
عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئیس قبیله اوس دریافتند جزعلی ( ع ) کسی شایستگی زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامی که علی ( ع )
در میان نخلهای باغ یکی از انصار مشغول آبیاری بود موضوع را با ایشان در میان نهادند و ایشان فرمود :
دختر پیامبر ( ص ) مورد میل و علاقه من است . و به سوی خانه رسول به راه افتاد .
وقتی به حضور رسول اکرم ( ص ) رسید ، عظمت محضر پیامبر ( ص ) مانع از آن شد که سخنی بگوید ، تا اینکه رسول اکرم ( ص ) علت رجوع ایشان را جویا
شد و حضرت علی ( ع ) با تکیه به فضایل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود :
” آیا صلاح می دانید که فاطمه را در عقد من درآورید ؟ ” پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادی رسول اکرم ( ص ) نائل آمدند .
غدیر خم
پیامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمر پربرکتش درراه برگشت در محلی به نام غدیرخم در نزدیکی جحفه دستور توقف داد ، زیرا
پیک وحی فرمان داده بود که پیامبر ( ص ) باید رسالتش را به اتمام ( ۹ )برساند .
پس از نماز ظهر پیامبر ( ص ) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود :
” ای مردم ! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان
شما بروم درباره من چه فکر می کنید ؟ ”
مردم گفتند : ” گواهی می دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ می کردی ”
پیامبر فرمود : ” آیا شما گواهی نمی دهید که جز خدای یگانه ، خدایی نیست
و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ ”
مردم گفتند : ” آری ، گواهی می دهیم . ”
سپس پیامبر ( ص ) دست حضرت علی ( ع ) را بالا گرفت و فرمود :
” ای مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست ؟ ”
مردم گفتند : ” خداوند و پیامبر او بهتر می دانند . ”
سپس پیامبر فرموند :
” ای مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی هم مولا و رهبر اوست . ”
و این جمله را سه بار تکرار فرمودند .
بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی ( ع ) تبریک گفتند و با وی بیعت
نمودند .
حضرت علی ( ع ) بعد از رحلت رسول اکرم ( ص )
پس از رحلت رسول اکرم ( ص ) به علت شرایط خاصی که بوجود آمده بود ،حضرت علی ( ع ) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختیار کرد.
نه در جهادی شرکت می کرد و نه در اجتماع به طور رسمی سخن می گفت . شمشیر در نیام کرد و به وظایف فردی و سازندگی افراد می پرداخت .
فعالیتهای امام در این دوران به طور خلاصه اینگونه است :
۱ – عبادت خدا آنهم در شان حضرت علی ( ع )
۲ – تفسیر قرآن و حل مسائل دینی و فتوای حکم حوادثی که در طول ۲۳سال
زندگی پیامبر ( ص ) مشابه نداشت .
۳ – پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل و شهرهای دیگر .
۴ – بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت .
۵ – حل مسائل هنگامی که دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و پاره ای از مشکلات
با بن بست روبرو می شد .
۶ – تربیت و پرورش گروهی که از ضمیر پاک و روح آماده ، برای سیر و سلوک
برخوردار هستند .
۷ – کار و کوشش برای تامین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا
که با دست خویش باغ احداث می کرد و قنات استخراج می نمود و سپس آنها را
در راه خدا وقف می نمود .
خلافت حضرت علی ( ع )
در زمان خلافت حضرت علی ( ع ) جنگهای فراوانی رخ داد از جمله صفین ، جمل و نهروان که هر یک پیامدهای خاصی به دنبال داشت .
شهادت امام علی ( ع )
بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی ، و برک بن عبدالله تمیمی و عمروبن بکر تمیمی در یکی از شبها
گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزی ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که
باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی ( ع ) و معاویه و عمروعاص است . و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند ، مسلمانان تکلیف خود را
خواهنددانست . سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد .
ابن ملجم متعهد قتل امام علی ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند . آن شب حضرت علی ( ع ) در خانه دخترش
مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد ، ام کلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستید .
حضرت علی ( ع ) فرمود : از قضای الهی نمی توان گریخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالی که این دو بیت را زمزمه می کرد عازم مسجد شد .
کمر خود را برای مرگ محکم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد .
و از مرگ ، آنگاه که به سرای تو درآید ( ۱۰ ) . جزع و فریاد مکن
ابن ملجم ، در حالی که حضرت علی ( ع ) در سجده بودند ، ضربتی بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن ( ۱۱ ) آن حضرت وارد ساخت .
شریفش را رنگین کرد . در این حال آن حضرت فرمود : ” فزت و رب الکعبه ” به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آیه ۵۵سوره
طه را تلاوت فرمود :
” شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان می گردانیم و بار دیگر از آن
( ۱۲ ) بیرونتان می آوریم .
حضرت علی ( ع ) در واپسین لحظات زندگی نیز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود :
” شما را به پرهیزکاری سفارش می کنم و به اینکه کارهای خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان باشید .
یتیمان را فراموش نکنید ، حقوق همسایگان را مراعات کنید . قرآن را برنامه ی عملی خود قرار دهید .
نماز را بسیار گرامی بدارید که ستون دین شماست . حضرت علی ( ع ) در ۲۱ماه رمضان به شهادت رسید و در نجف اشرف به خاک
سپرده شد ، و مزارش میعادگاه عاشقان حق و حقیقت شد .
گفتوگوی حضرت زینب با برادرش
باور کن گُلم! من همان زینبم؛ همان زینبی که هر روز، زیر آفتاب نگاه تو گرم میشد، همان زینبی که از طنین صدای تو جان میگرفت، همان زینبی که روزش را با زیارت تو آغاز میکرد و شبش را با چراغ یاد تو به پایان میبرد.
باور کن همان زینب، همان خواهر، چهل روز است تو را ندیده است. بلند شو برادر گلم! چرا جوابم را نمیدهی؟ تو که همیشه به احترام حضورم میایستادی؛ حالا چه شده که حتی جوابم را نمی دهی؟
آه، چه توقعی دارد زینب از تو! آخر تو که… .
باشد! حالا که تو نمیتوانی، من برایت همه چیز را میگویم، آن روزِ غمگین کودکیمان که یادت هست؟! همان روزِ آتش و در و… آری! میدانم؛ حتی حالا هم طاقت شنیدنش را نداری. برایت بگویم؛ کودکان تو آواره بیابانهای بیچراغ شدند؛ یکی دو ستاره، خاموش شد تا صبح.
چه کشیدیم برادر! فقط یاد و ذکر خدا و تو و پدر و مادر و جدمان، قوت دلمان شده بود؛ وگرنه قصه به اینجا نمیرسید.
در راه، هر جا که شد، چراغ یاد تو را روشن کردیم.
چه که بر سر آل امیه نیاوردیم؛ کوفه میلرزید از طنین صدایمان.
هر اشکمان را بر چله کمان نشانده بودیم و قلب خوابآلودگان را نشانه رفته بودیم؛ اما امان از شام! تاریکی شام، بر روشنایی کلام ما پیشی میگرفت؛ اما ستاره سه ساله تو، آنجا را هم روشن کرد.
چه بگویم برای تو که از همه چیز باخبری؟! در این چهل روز، یک لحظه نوازش صدای تو، گوشم را تنها نگذاشت.
هر چه را باید میگفتم، به زبانم جاری میشد. همیشه گرمای دستان حمایتت را روی شانههایم حس میکردم. یک آن، خودم را بیتو ندیدم؛ اما چه کنم که تو خواسته بودی هر لحظه نبودنت را به یاد دیگران بیندازم و بیدارشان کنم.
هر چه بود این چهل روز گذشت و من دوباره به دیدار تو آمدم.
حالا نمیخواهی برای دیدن خواهرت، از جای برخیزی؟
دلنشین ترین جملات زیبا و کوتاه روزانه - دنیای پیامک و جملات زیبا - گیله مرد
جملات زیبا درباره حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام
نویسنده: گیله مرد - دوشنبه ٢٠ شهریور ۱۳٩۱
درد علی [ علیه السلام ] دو گونه است، دردی که از ضربه ی ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر درد [بسیار بزرگتر] ی است که او را تنها در نیمه شب های خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده و به ناله درآورده است. ما تنها بر دردی می گرییم که از ابن ملجم در فرقش احساس می کند، اما این درد علی [ علیه السلام ] نیست؛ دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است ، تنهایی است، تنهایی که ما آن را نمی شناسیم.
باید این درد را بشناسیم نه آن درد را، که علی [ علیه السلام ] درد شمشیر را احساس نمی کند و ما درد علی را احساس نمی کنیم.
نویسنده : دکتر شریعتی
جملات زیبا درباره حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام
نویسنده: گیله مرد - یکشنبه ٢٢ امرداد ۱۳٩۱
علی مظهر پیروزی در شکست است.
ما همیشه پیروزی را در پیروزی می شناسیم ، ولی علی [ علیه السلام ] درس بزرگی به ما داد و آن درس پیروزی در شکست است.
نویسنده : دکتر شریعتی
جملات زیبا درباره حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام
نویسنده: گیله مرد - پنجشنبه ۱٩ امرداد ۱۳٩۱
از خلیل بن احمد خواستند فضیلتی دربارة امیرالمومنین علیه السلام بگوید.
گفت: چه بگویم دربارة کسی که دوستان او از ترسِ دشمنانش ، فضایلش را مخفی کردند و دشمنان او از سر کینه و حسد ، مناقبش را انکار نمودند و با وجود اینکه دوست و دشمن فضایل او را پنهان ساختند، آنقدر ظاهر گشته است که شرق و غرب عالم را پر کرده است.
جملات زیبا درباره حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام
نویسنده: گیله مرد - چهارشنبه ۱٤ تیر ۱۳٩۱
و چه معمای عجیبی ست …
آنکه در دلش، درد بزرگی داشت ؛
درد دلی برای گفتن ،
هم داشت ، هم نداشت …
السلام علیک یا امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام)
منبع یکـ گیله مرد
افسوس که ما یار وفادار نبودیم … افسوس که ما محرم اسرار نگشتیم و نبودیم … افسوس و صد افسوس …
جملات زیبا درباره حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام
نویسنده: گیله مرد - جمعه ٢۸ امرداد ۱۳٩٠
- نویسنده مسیحی عرب جرج جرداق :
در نظر من، فرزند ابوطالب نخستین مرد عرب بود که با روح کلی یار و همنشین بود؛ علی شهید عظمت خود شد؛ او در حالی جان سپرد که نماز را در میان دو لب داشت، او با دلی سرشار از عشق خدا درگذشت. هرگز تازیان قدر و مقام راستین وی را نشناختند تا آنکه از همسایگان پارسی آنان مردمی برخاستند که میان گوهر و سنگریزه فرق مینهادند.
علی بن ابیطالب مسلمان زاده شد، زیرا تولد و بالندگی او از معدن رسول خدا بود و آفرینش و فطرتش از ذات آن حضرت سرچشمه میگرفت؛ وانگهی موقعیتی که علی در آن شرایط آنچه را که از روح و حقیقت اسلام در سرشت او نهفتهبود اظهار نمود نظیر موقعیت دیگران نبود و به موجبات زندگی مربوط نبود، زیرا اسلام علی عمیقتر از آن بود که به ضرورتهای ارتباط با موقعیتها وابسته باشد، زیرا اسلام از روح او سرچشمه میگرفت همانگونه که اشیا از معادن خود و آبها از سرچشمههای خود جریان مییابند.
پس از ضربت خوردن علی علیه السلام طوفان هیجان و شورش از در و دیوار عالم میوزید و همه خواهان انتقام بودند مگر چهره گشاده پسر ابیطالب که آثاری از انتقام در آن دیده نمیشد و اشاره به حبس هم نداشت، زیرا همه عیادت کنندگان در خانه امام ایستاده و دردمند و گریه کنان از خدا میخواستند که به امیرمؤمنان رحم آورد و او را شفا بخشد تا درد مردم آرام گیرد، و همگی بر ابن ملجم یورش برده و او را دستگیر کرده بودند، اما هنگامی که او را خدمت امام آوردند، امام فرمود: غذای خوب به او دهید و بستر نرم برایش بگسترید.
وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ ِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ. [ [1]
… و نیز به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم و با آنها عهد بستیم كه خانة مرا براى طوافكنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه و آماده كنند.[2]
مسلّم در اعتکاف برای معتکف زمینة ظهور برکاتی خاص فراهم میگردد. از خدا میخواهیم به حق آن امام بزرگی که برکت وجود مقدسش را در این روزها به بشریت مرحمت فرموده، برکات خاص خود را برای معتکفین مقرر و مستدام بدارد.
روایات صادرشده از معصوم خبر از آن دارد که اعتکاف برکات زیادی برای معتکف به همراه دارد و لذا باید سعی کنیم طوری آداب و ادب اعتکاف را انجام دهیم که نهایت بهرههای مورد نظر را ببریم. در روایت از رسول خدا(ص) داریم: «مَنِ اعْتَکَفَ ایماناً وَ احْتِساباً عُفِوَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبه»؛[3] هرکس برای خدا و با ایمان کامل معتکف شود، گناهان گذشتة او بخشیده میشود.
باز در روایت از آن حضرت داریم: «اَلْمُعْتَکِفُ یَعْکُفُ الذُّنُوبَ وَ یَجْرِی لَهُ مِنَ الْأجْر، کَآجْرِ عامِلِ الْحَسَناتِ کُلَّها»؛[4] معتکف از گناهان باز میایستد و بدین وسیله اجری مانند اجر کسی که همة نیکیها را انجام میدهد، خواهد داشت.
و نیز میفرمایند: «…مَنِ اعْتَکَفَ یَوْماً ابْتِغاءَ وَجْهَ اللهِ عَزَّ وَ جَلّ جَعَلَ اللهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّارِ ثَلاثَةِ خَنادق اَبْعَدَ مِمّا بینَ الْخافِقَین»؛[5] هرکس روزی را معتکف شود برای جلب نظر خدای عَزَّ وَ جَلّ، خداوند بین او و آتش جهنم سه خندق فاصله میاندازد که فاصلهی هر خندقی بیشتر از فاصلهی مغرب و مشرق است. یعنی میلها و اعمالی که منجر به ورود او به جهنم میشود در او از بین میرود.
چنانچه ملاحظه میفرمایید؛ اعتکاف بهرههای فراوانی را با خود به همراه دارد. عمده آن است که سعی کنیم حالاتی را در خود ایجاد کنیم که آن بهرهها و برکات برای ما محقق شود.
در روایت داریم که پیامبرf هر سال ده روز آخر ماه رمضان را در مسجد معتکف میشدند و حتی آن سالی که به جهت جنگ بدر نتوانستند معتکف شوند، سال بعد بیست روز معتکف شدند.[6] و این عمل آن حضرت، اولاً: اهمیت اعتکاف را میرساند. ثانیاً: ما را متوجه برکاتی میکند که رسولخداf با آن همه عظمت و قربی که دارا بودند، به آن برکات نیاز داشتند و عملاً از طریق اعتکافْ راهِ قلبِ خود را به سوی آسمان غیب باز نگه میداشتند.
فوق مرگ و زندگی
اجازه بدهید ابتدا تذکراتی در رابطه با حالاتی که باید یک معتکف در خود بهوجود آورد عرض کنیم و سپس به اعمالی که باید به آن پرداخته شود توجه کنیم.
ابتدا باید عزیزان متوجه بوده و ایمان داشته باشند یک خبرهایی در عالَم بالا وجود دارد که اگر آمادگی لازم را در خود ایجاد کنیم از آن خبرها و بصیرتها محروم نمیشویم، و اگر عزیزان به دنبال آشنایی روح و قلب از آن حقایق غیبی نیستند، عملاً اعتکاف آنها یک تفنن و تفریح محسوب میشود.
اعتکاف به آن نحوهای که به ما دستور دادهاند عملاً یک نحوه مُردن و خارجشدن از قیل و قال دنیا و واردشدن به برزخ است. شما باید در این چند روزه اولاً: در حال روزه باشید، مثل مرده که غذا نمیخورد. ثانیاً: خودتان را در دست ارادة خداوند قرار دهید، مثل میّت که در دست غسّال است و هیچ ارادهای از خود ندارد، تا حجاب اسباب و وسایل از جلو قلب شما مرتفع شود. انسان مرده هیچ ارادهای از خود ندارد. به ما دستور دادهاند اگر بتوانید در چنین شرایطی در برابر خدا بمیرید، به اعتکاف زنده میشوید. مثل انسانی که چون مُرد و او را در قبر گذاشتند، حیات برزخی او شروع میشود و به حیات برزخی زنده میشود و متوجه چیزهایی میگردد که تا آن موقع که در حیات دنیایی بود از آنها غافل بود. پس آنچه را که خوب باید بفهمید و به قلبتان هم بفهمانید آن است که با ورود به اعتکاف احساس مُردن کنید و حکمِ «مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا» را در جان و قلب خود محقق نمایید و به فرمایش امیرالمؤمنین(ع): «قبل از اینکه بدنهای شما به آن دنیا منتقل شود، قلبهایتان را به آن دنیا منتقل نمایید».
اگر شما الآن مردید چه حالی به شما دست می دهد؟ از یک طرف نمی توانید غذا بخورید، ولی از طرف دیگر نفس امارّهتان مایل به غذاخوردن و لذّتبردن است، عیناً در برزخ حال اکثر انسانها همینطور است که میل به غذا در آنها هست، ولی غذایی که جواب این میل را بدهد وجود ندارد. روز قیامت نیز مسئله به همین شکل است ولی شدیدتر، به همین جهت در روایت داریم؛ با روزة ماه مبارک رمضان خودتان را از فشار گرسنگی و تشنگیِ قیامت آزاد کنید. چون با روزه، میل به خوردن و نوشیدن را تا حدّی کنترل و فرو مینشانید تا در برزخ و قیامت بتوانید از تحرک شدید آن میل آزاد باشید.
وقتی انسان مُرد و وارد برزخ و قیامت شد، مایل است که به دنیا برگردد و غذا بخورد و نوشیدنیهای مورد اُنس نفس را بنوشد، اما در آن حال که دیگر در دست خداست، نه میتواند غذا بخورد، نه میتواند از آن عالَم بیرون بیاید. در حالت اعتکاف چنین حالتی را تمرین میکنید تا کمی به عالم برزخ و قیامت نزدیک شوید و از احوالات آن عالَم برخوردار گردید. در آن حالت خواهید دید چه برکاتی در چنین حالتی برای شما بهوجود میآید. اگر به لطف الهی بتوانید خودتان را الآن در حین اعتکاف و با منصرفشدن از دنیا، در برزخ حس کنید، آرامآرام توجهات قلب نسبت به آن عالم شروع میشود. آنچه در این حالت از شما انتظار میرود این است که هرچه بیشتر آداب اعتکاف را رعایت بنمایید و از آن مهمتر؛ ذهن و دل را کاملاً از دنیا بیرونآورید. شما هم اکنون در خانه خدائید و بحمدالله در امنیت الهی هستید و در این حالت شیطان کمتر میتواند شما را وسوسه کند. به این جهت باید در مسجد معتکف شوید، چون قلبْ در چنین مکان مقدسی بیشتر حضور حق را احساس میکند. همان طور که وقتی در برزخ حجابها از جلو قلب مرتفع شد و حضرت عزرائیلu تعلقات دنیایی را از ما گرفت، حضور خدا بیشتر جلوه میکند. لذا قرآن در مورد احوالات اهل دنیا در برزخ میفرماید:
«حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[7] تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد مىگويد: پروردگارا مرا بازگردانيد * شايد من در آنچه وانهادهام كار نيكى انجام دهم، چنين نیست اين سخنى است كه او گوينده آن است و در پشت آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.
هر کدام از اهل دنیا در برزخ التماس میکنند خدایا! مرا برگردان. چون چشمش که بیدار شد میبیند که عجب؛ بیش از آنکه فکر میکرد، دنیا دست خدا بود. به طور معمول؛ وسط کوچه و خیابان نمیشود فهمید همه چیز دست خدا است. در مسجد بهتر میفهمی کارها دست خدا است و لذا باید در مسجد معتکف شد و آن مقدمات را فراهم کرد تا این احساس را بتوانید به قلبتان برسانید. پس چون از طریق اعتکاف مُردید، عالیترین شعور که عبارت باشد از توجه به حضور خداوند در همة مناسبات، شروع میشود.
آری! شیطان برای اینکه وارد این مرحله نشوید، تلاش زیادی میکند. ابتدا شما را به یاد مشکلات دنیایی میاندازد که چه نشستهای، از کار و کاسبی و مدرک و … عقب افتادی؟! اگر موفق نشد، شروع میکند شما را از گرفتن نتیجه مأیوس کند که بابا! این کارها مربوط به تو نیست، تو به جایی نمیرسی، این کارها مربوط به اولیاء خدا است. ولی اگر کمی مقاومت کنید میبینید کید شیطان ضعیف است.
حالا اگر شما مُردید چکار میکنید؟ دیگر که نمی توانید هوس نانخوردن بکنید اگر مُردید دیگر که نمیتوانید غصة دکان و مغازه و خانه و فرزند و همسر و مدرک و اینجور چیزها را بخورید، چون اگر غصة اینها را بخورید هم فایده ندارد. اگر هم در آن حالت برزخ و قیامت غصة اینها را بخوری، خودت به خودت میگویی چقدر احمقام! یکدفعه در آن حالت می بینید فقط یک چیز در صحنه است و آن فقط خداست، و اوست که همهکاره است و من کاری در خور چنین صحنهای انجام ندادهام، و قلبی که بتوانم در چنین حضوری قرار گیرم با خود نیاوردهام، از این رو ناله سر میدهی! پروردگارا مرا برگردان، جواب میآید؛ «کلاّ» نمیشود.
در حالت اعتکاف و با ورود در حالت برزخی میتوانی با خدا ارتباط برقرار کنی. اعتکاف را برای همین گذاشتند که ببینی در برزخ چه کار باید بکنی. در اعتکاف به شما میگویند «مُردهاید» و کاری که در برزخ نمیتوانی انجام دهی، اینجا انجام بده. این است که اگر عنایت داشته باشید، اعتکاف بهترین شرایط ارتباط با خداست. شما در اعتکاف مردهاید، مرده در برزخ چه کار میکند؟ اگر سی سال در دنیا خدا را صدا نزده باشد، اگر راههای ارتباط با اسماء الهی را بر قلب خود نگشوده باشد، آنجا هیچ کاری نمیتواند بکند، در ظلمت ابدی خواهد بود. شما در برزخ میخواهید بگویید خدا؛ ولی اگر در دنیا قلب با خدا مرتبط نبوده، نمیتواند بگوید. هر چه انسان در دنیا بوده است، در برزخ همانطور میتواند باشد، آنجا محل و موطن ظهور ملکات است. اگر کسی نمیتواند در آن نشئه با خداخداگفتن، به قربِ الهی نایل شود، چون آن موقع که در دنیا در لفظ میگفت خدا، اما قلبش را در جای دیگر قرار داده بود، میگفت: زود نمازم را بخوانم به کارم برسم. حالا میخواهد در برزخ بگوید خدا؟ در دنیا نگفتید خدا، گفتید: کارم و کسبم. قلب در کار و کسب بود، حالا روبهرو میشوید با همان قلبی که متوجه کار و بازار بود، میبینید آن قلب از نظر ارزش و برای آنکه صاحبش را به مقصد برساند، ناتوان است. آن چیزی که فایده دارد قرب الهی است و منصرفشدن از هر چیزی که ما را از این قرب باز میدارد. آری! در ابتدا ممکن است کار سخت باشد ولی اگر جهت را درست کردید، إنشاءالله آرامآرام میرسید، و اعتکاف اگر درست انجام شود راه را به انسان نشان میدهد که چگونه قلب را از همهچیز خالی کند و متوجه خدا گرداند.
وظیفهی معتکف
چنانچه دقت بفرمایید میرسید به اینکه اعتکاف شرایط ارتباط با خداست، ملاحظه کنید چگونه خداوند تمام شرایط را فراهم کرده است. گفتند باید در خانة خدا باشی، روزه باشی، از مسجد بیرون نروی. واقعاً با طرح این شرایط غوغا کردهاند و زمینة فوقالعادهای را جهت در مسیر قراردادنِ قلبْ فراهم نمودهاند.
حضرت عليu میفرمایند:
«يَلْزَمُ الْمُعْتَكِفُ الْمَسْجِدَ وَ يَلْزَمُ ذِكْرَ اللَّهِ وَ التِّلَاوَةَ وَ الصَّلَاةَ وَ لَا يَتَحَدَّثُ بِأَحَادِيثِ الدُّنْيَا وَ لَا يُنْشِدُ الشِّعْرَ وَ لَا يَبِيعُ وَ لَا يَشْتَرِي وَ لَا يَحْضُرُ جَنَازَةً وَ لَا يَعُودُ مَرِيضاً وَ لَا يَدْخُلُ بَيْتاً يَخْلُو مَعَ امْرَأَةٍ وَ لَا يَتَكَلَّمُ بِرَفَثٍ وَ لَا يُمَارِي أَحَداً وَ مَا كَفَّ عَنِ الْكَلَامِ مِنَ النَّاسِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ».[8]
معتکف باید در مسجد باشد، و مشغول ذکر الهی و تلاوت قرآن و نماز گردد، خود را مشغول اختلاطهای دنیایی نکند، مشغول شعرگفتن و شاعری نشود، از خرید و فروش پرهیز نماید، حتی از تشییع جنازه و عیادت بیمار[9] و واردشدن در خانه و خلوت با همسر پرهیز نماید، از سخن زشت و جدال خودداری کند، و حتّی اگر از سخنگفتن با مردم خودداری کند بهتر است.
پس چنانچه ملاحظه میفرمایید؛ باید حوائج دنیایی را رها کنی، اگر هم نیاز به غذا داشتی، باید به اولین مغازه رجوع نمایی و سریعاً به مسجد برگردی. دیگر نباید بروی ببینی چه کسی ارزانتر میدهد، حالا هم که دیگر الحمدلله این مسائل حل شده است. از آخر روایت فوق غافل نباشید که حضرت میفرمایند: اگر معتکف بتواند بهکلی از سخنگفتن خودداری کند، بهتر است. زیرا در این حالت قلبْ هرچه بیشتر آمادة پذیرش نفحات الهی میشود.
توجه داشته باشید در حالت اعتکاف وقتی از دنیا و تعلقات آن منصرف شدی، با خودت روبهرو میشوی، در آن حالت خدا را روبهروی قلب خود مییابی و لذا خداخداگفتن جای خود را پیدا میکند. در زندگی معمولی چند بار که خداخدا میگفتی، قوة واهمه یک تصوری برای ما ایجاد میکرد و ما را متوجه کاری میکرد تا از خداخداگفتن منصرف شویم و مزة مناجات با خدا را نچشیم، ولی در اعتکاف برای ذکر و یاد خدا شرایط فراهم است، به شرطی که خودتان راه تحرک قوة واهمه را با موبایل و اختلاطهای دنیایی و توجه به آرزوهای دنیایی، باز نکنید.
از سفر الیالله تا سفر فیالله
با توجه به عرایضی که عرض شد ملاحظه بفرمایید؛ اعتکافْ عالَمی دارد و باید سعی کنیم در آن عالَم وارد شویم و در یک آرامش درونی، مرگ و زندگی برای انسان یکسان گردد و این حالت، حالتِ سیر به سوی باطن عالَم است، بدون حرکت دادن اعضاء و یا تحریک قوة خیال و قوة واهمه. چون در حالت اعتکاف به کمک دستوراتی که داده شده، جوشش خیال فرو مینشیند و صحنة دل آمادة پذیرش نفحات الهیه میگردد. که گفت:
از درون خویش این آوازها منع کن تا کشف گردد رازها
بعد از سیر به سوی خدا و سفر الیالله، سفر فیالله شروع میشود و در این حالت، سالک از تجلّیِ اسمی از اسماء الهی به تجلی اسم دیگری از آن اسماء، نایل میگردد و قلبْ محلِ تجلّی اسماء الهی خواهد شد، و همة این احوالات در شرایطی حاصل میشود که شخص، با انقطاع از عالَم دنیا، خود را در شرایطی قرار دهد که هیچچیزِ بیرونی بر او تأثیر نگذارد و به حالت یکسانی و بیتأثیری کامل برسد و زندگی و مرگ به نحو یکسان برای او بیتفاوت باشد.